آيلين

آيلين جان تا این لحظه 14 سال و 6 ماه و 12 روز سن دارد

ذوق آيلين براي رفتن به آموزشگاه زبان

ذوق آيلين براي رفتن به آموزشگاه زبان

دختر خوشگل ماماني؛

چند وقت بود كه هي تكرار مي‌كردي ماماني منو ببر كلاس انگليسي.

دخترم من هم از خيلي‌ جاها پرس و جو كردم ولي همه‌شان به بچه‌هايي بالاتر از 5 سال آموزش مي‌دادند.

بالاخره تونستم يك آموزشگاهي به اسم «فروغ دانش» را پيدا كنم كه به سن 3 سال هم انگليسي ياد مي‌دهند. قرار شد با هم به آنجا برويم. اومدم از مهد برت داشتم و با هم راهي آموزشگاه شديم.

خيلي ذوق كرده بودي و دوست داشتي هر چه زودتر به آموزشگاه برسيم. زياد از مهدت فاصله نداشت و با سوار شدن به تاكسي تونستيم فوري برسيم.

قرار بود در كلاس ساعت 5 تا 6 به طور آزمايشي بفرستيم تا ببينيم مي‌توني در كلاس بشيني و به معلم توجه كني يا نه؟!

ولي متأسفانه وقتي ما رسيديم بهمون خبر دادند كه اشتباه شده و كلاس از ساعت 5/5 شروع مي‌شه. و من و تو مجبور شديم حدود نيم ساعت در قسمت مديريت بشينيم. تو هم كه حوصله‌ات سر رفته بود و مدام بهم مي‌گفتي كه مامان پس كو كلاس انگليسي. من مي‌خوام انگليسي ياد بگيرم.

بعد دختر مديريت كه يك خانم باشخصيتي بود وقتي بي‌حوصلگي تو را ديد گفت بهتر است به كلاس ديگه كه مال بزرگ‌ترهاست بره تا ببينيم چه عكس‌العملي نشان مي‌ده.

دخترم كلاس‌ها دوربين مداربسته داشتند و من مي‌تونستم از مديريت تو را ببينم.

مثل بقيه نشسته بودي و داشتي به معلم گوش مي‌كردي. خيلي خوشحال به نظر مي‌رسيدي.

وقتي هم كه بعد از 20 دقيقه خواستم تو را صدا كنند جواب دادي كه باز هم مي‌خواهي بماني كلاس.

بعد با شنيدن صداي من مثل هميشه اومدي پيشم.

با مديريت حرف زديم و وقتي ديدند كه اين همه شوق و علاقه نشان مي‌دهي قرار شد از اول اسفند ببرمت كلاس آموزش.

در ضمن دخترم برات توسط خاله‌جگري «كارت صدآفرين 49 هزار توماني» كه سفارش داده بودم، مامان‌جون كه از تهران اومد برايت آورد. گفت كه پست‌چي آورده بود.

و آرزو دارم كه با اين كارت‌ها بتوني هر چه زودتر خواندن را ياد بگيري و خودت بتوني كتاب‌ داستان‌ها و حتي هر نوشته‌اي را كه مي‌بيني را بخوني.

دختر گل و نازم، بدون كه ماماني خيلي دوستت داره و براي پيشرفت تو هر كاري كه از دستش بياد مي‌كنه.


تاریخ : 21 بهمن 1391 - 17:08 | توسط : ماماني | بازدید : 574 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

براي آيلين هر روز پنج شنبه هست

مامان‌جون امروز پنج‌شنبه هست مامان‌جون عزيزيم، خودت خوب مي‌دوني كه چقدر دوستت دارم. هميشه توي ذهنم هستي. مامان‌جون عزيزم، اولين شماره‌اي كه ياد گرفتم تا باهاش تماس بگيرم شماره خونه شماست. مي‌دونم كه هر موقع باهاش تماس بگيرم كسي هست كه به صدايم جواب بدهد. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي‌شم. رو به ماماني مي‌كنم و مي‌گم ماماني: «امروز پنج‌شنبه هست مگه نه؟» چون آخه ماماني بهم قول داده كه پنجشنبه‌ها به مهد نمي‌روم و مي‌يام خونه شما. هميشه به خدا مي‌گويم كه خدايا چهارتا پنج‌شنبه كن و دو تا شنبه. هر وقت قرار است كه به خونه شما بيايم. دوست دارم تا صبح نخوابم. هم شب از ماماني مي‌پرسم كه صبح كجا مي خواهيم برويم. و هم اين كه صبح موقع بيدار شدن. اولين چيزي كه بعد از باز كردن چشمم به ذهنم مي‌رسه اين است كه بپرسم ماماني امروز چند شنبه است. خيلي وقت‌ها كه عصر ماماني بهم مي‌گه فردا پنج‌شنبه هست زود سراغ تلفن مي‌رم و شماره‌تون را مي گيرم و به شما مژده مي‌دم كه: «مامان‌جون فردا پنج‌شنبه هست، خونه هستيد من بيام خونه شما؟» شما هم مثل هميشه با خوش‌رويي و با صدايي مهربان و گرم بهم مي‌گي: «آره عزيزم، فردا خونه هستم و منتظرت هستم.» مامان‌جون الهي من فداتون بشم. مي‌دوني ديروز از ماماني چي پرسيدم. پرسيدم: «ماماني، قراره تو بميري؟ قراره مامان‌جون بميره؟ اگه ماماني تو و مامان‌جون بميري من چه كار كنم؟ پس من چي مي‌شم.» مامان‌جون عزيزم، مي‌دوني كه چقدر دلم برات تنگ مي‌شه. هر روز و هر ساعت دلم مي‌خواد خونه شما باشم. هر دفعه كه ماماني مي‌خواد منو از خونه شما ببره. مي‌بيني كه چقدر ناراحتي مي‌كنم تا لباس بپوشم. توي راه هم هي از ماماني مي‌پرسم: «ماماني، باز هم زياد مي‌ياييم خونه مامان‌جون مگه نه؟ آره؟» و ماماني هم با تكان دادن سرش به نشانه آره جوابم را مي‌ده. مامان‌جون عزيزم، ديروز برات دعا كردم. به خدا گفتم كه مامان‌جون منو نگه دار. الهي من فداي مامان‌جون مهربانم بشم.


تاریخ : 22 آبان 1391 - 19:22 | توسط : ماماني | بازدید : 607 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

يادبودهاي آيلين كوچولو در تولد سه سالگي

يادبودهاي آيلين كوچولو در تولد سه سالگي


تاریخ : 14 آبان 1391 - 23:37 | توسط : ماماني | بازدید : 775 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

تولد سه‌سالگي آيلين‌كوچولو

تولد سه‌سالگي آيلين‌كوچولو


تاریخ : 14 آبان 1391 - 23:35 | توسط : ماماني | بازدید : 846 | موضوع : آرت بلاگ | 3 نظر

تولد سه سالگي آيلين (تزئين خونه با تم زنبور )

تولد سه سالگي آيلين (تزئين خونه با تم زنبور )


تاریخ : 14 آبان 1391 - 23:28 | توسط : ماماني | بازدید : 4159 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

تولد سه سالگي آيلين با تم زنبور

تولد سه سالگي آيلين با تم زنبور

كيك تولد سه سالگي آيلين با تم زنبور
تاریخ : 14 آبان 1391 - 23:21 | توسط : ماماني | بازدید : 6650 | موضوع : فتو بلاگ | یک نظر

قدرداني از خانواده آقابابا از بابت تولد

اي بهترين نعمتي كه خداوند براي من داده.

مادر عزيزم، مامان‌جون آيلين‌كوچولو

با چه زباني از آن همه محبت و فداكاري حرف بزنم.

دوست دارم سر تعظيم كنم و پايت را ببوسم.

باور كن كه من هميشه شرمنده شما خانواده‌ي عزيزم هستم.

روز تولد آيلين‌كوچولو سنگ تمام گذاشته بوديد. همه‌تون، آقابابا، شما، خاله‌جون، دايي‌جون‌جونا.

آخه من با چه زباني از شما تشكر كنم.

باور كنيد كه زبانم قاصر است از پيدا كردن كلمه‌اي كه شايسته تشكر كردن شما را داشته باشد.

اميدوارم روزي برسه كه آيلين‌كوچولو بزرگ بشه و با ديدن اين وبلاگ و خاطرات و نوشته‌هايش بفهمه كه خانواده آقابابا چقدر دوست‌اش داشتند و چقدر برايش عزيزي مي‌كردند.

من به وجود چنين خانواده‌اي افتخار مي‌كنم.

اي خدا ازت مي‌خواهم به اين بنده گناهكارات لطفي عطا كن تا بتونه در برابر اين همه لطفي كه به من و آيلين‌كوچولو دارند بتونم جبران كنم.

باز هم ممنون

مي‌دونم كه اين بهترين خاطره از تمام تولدهاي طول عمر آيلين‌كوچولو خواهد بود.


تاریخ : 07 آبان 1391 - 17:26 | توسط : ماماني | بازدید : 666 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

تولد سه‌سالگي آيلين‌كوچولو

تولد سه‌سالگي آيلين‌كوچولو

دخترم تولدت مبارك
تاریخ : 06 آبان 1391 - 23:17 | توسط : ماماني | بازدید : 1413 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید